۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

جلوه‌هایی از کرامت ها و ساده زیستی مقام معظم رهبری

احمدی نژاد
در طول عمرم، کرامت های بسیاری را از رهبر معظم انقلاب مشاهده کردم که در اینجا تنها به ذکر یک نمونه اکتفا می کنم. روزی به اتفاق هئیت دولت در محضر آقا بودیم، همگی خمار بودیم اما هیچ کدام جنسی به همراه نداشتیم، آقا هم فقط به اندازه ی مصرف روزانه ی خود، جنس داشتند. برایم باور کردنی نبود که آقا علیرغم خماری شدید، جنس خودشان را بین بقیه تقسیم کردند و نکته ی عجیب تر آن که با آن جنس اندک، همه ی ما نشئه شدیم.

ناطق نوری
مطابق یک سنت دیرینه، شرکت های اتوموبیل سازی نظیر ایران خودرو و سایپا، اسفند ماه هر سال، سهم آقا از محل فروش خودروها را به دفتر ایشان تحویل می دهند که مبلغ کلانی می شود، آقا با وجود این که می توانند با این پول ها زندگی راحتی داشته باشند اما هرگز ندیدم که ریالی از این پول ها را برای خودشان بردارند بلکه تمامی این پول ها را به مردم رنج دیده ی فلسطین و لبنان هدیه می کنند.

محمد علی ابطحی
در حالی که اکثر مقامات کشوری از نخستین روزهای پیدایش تکنولوژی موبایل، هر کدام چندین خط تلفن همراه داشتند اما مقام معظم رهبری ترجیح می دادند که از تلفن های عمومی و همگانی استفاده کنند، برای همین هم ایشان مدام از من می خواست تا برایشان سکه های دو ریالی ببرم. خوشبختانه با ورود سیم کارت های اعتباری ارزان قیمت، ایشان عاقبت صاحب یک خط تلفن همراه شدند، نکته ی جالب این ماجرا این است که معظم له اکثرا با فرستادن پیامک، کارهای خویش را انجام می دهند تا در هزینه نیز صرفه جویی کرده باشند.

سردار رحیم صفوی
روزی در محضر آقا بودم که کارمان کمی طول کشید و شب شد، آقا فرمودند رحیم جان، شام را مهمان ما باش، وقتی سفره را گشودند دیدم شام چیزی جز نان و تریاک نیست.

غلامحسین الهام

آقا زندگی ساده و حقیرانه ای دارند به طوری که در کف اتاق های منزل ایشان اکثرا به جای فرش و قالی و موکت، روزنامه پهن است. خاطرم هست برای اولین بار که به منزل ایشان رفته بودم تشریف نداشتند، از من خواستند در یکی از اتاق ها به انتظار ایشان بنشینم، چند ساعتی در یکی از اتاق ها نشستم اما خبری از ایشان نشد تا این که سرانجام شب شد و دیدم آقا وارد اتاق شدند و با کمال تعجب از من پرسیدند چرا در دستشویی نشسته ای!

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه


دایرة المعارف مملکتی

کلا م اول، عقاید رایج:

مسئولان محترم مملکت،طرفدار حقوق بشرند ، و درایران تعداد زیادی زندانی بی گناه وجود دارد.

در نتیجه یا مسئولان از اتفاقات بی خبرند یا سازمان حقوق بشر طرفدار به زندان رفتن بی گناهان است.

مثلا، اینکه رئیس قوه قضائیه برخورد خشونت آمیز با زندانیان زا محکوم می کنه یعنی؛ یا رئیس قوه قضائیه از وجود زندان ها بی خبره یا خودش هم هوس زندان کرده!

کلام دوم، "شعارها !" :

صدای "مرگ بر اسرائیل " گوشها را کر کرده.

وزارت اطلاعات با شکنجه های وحشتناک از مجرمانِ بی جرم اعتراف می گیره.

نتیجه علمی اینکه: اسرائیل برای وزارت اطلاعات خیلی هم بد نبوده!!!!

به طوریکه، اگه پات به بند 209 افتاد(زبونم لال!)، یا همونجا از غصه دق می کنی ! یا یه فیلم اعترافِ چاخان پاخان بیرون میاد که تو به غلط کردن افتادی.

کلام سوم ، پیشرفت متفکرین :

زندان ها پُرند از محققین و نویسندگان و دانشجویان و اساتید.

در قرآن به اندیشه و تفکر بسیار توسیه شده.

نتیجه اینکه : مسئولان مملکت اسلامی قصد بدی از زندانی کردن آنها ندارند ،بلکه می خوان فضایی پر از سکوت و آرامش برای پیشرفت این قشر از جامعه فراهم کنند!

کلام چهارم، شأن قرآن :

مسئولین اگر به قرآن قسم بخورند ،می توانند قسمشان را بشکنند.

نتیجه حاصل اینکه: یا مسلمان نیستند یا مسلمانان دروغگو شده اند.


کلام پنجم ، اعتبار کلام :

اگر توی مملکت کاره ای شدی ،از اینکه بالای منبر حرفی بزنی و فرداش بزنی زیرش ،اصلا نمی ترسی!

معارف اسلامی دبستان میگه دروغگو دشمن خداست.

این دو با هم یعنی؛ مردم دروغ نگویند اما مسئولین مصلحت امور را می خواهند!

کلام ششم،عالمِ دیکتاتور !:

اگر من به تو حرفی بزنم عین حقیقته اما اگه تو حرفی بزنی بی برو برگرد به من تهمت زدی و آب خنک چاره کارِته!

من همیشه در کارهایم مقدمه قیام امام زمان رو دارم فراهم می کنم اما تو همش با صهیونیست همکاری می کنی و مانع راه من می شی!

خلاصه ،من می فهمم و تو نفهمی! من خادمم و تو خائن و من مسلمان و تو کافر!

کلام هفتم،اپیزود آخر، قصه های "بابایی" و "می می کوچولو" :

به حرف بابایی گوش کن، خدا همینیه که من میگم،همین طوری که من میگم.نری یه وقت تحقیق کنی،نری با خدا درددل کنی ببینی چیه و چی می خواد! اونجا اسرائیل کمین کرده ،می خواد تو رو گروگان بگیره.... بابایی،یه موقع زیاد فکری نشی که دور و برت چی میگذره! یه موقع جوونی به سرت نزنه بری چراغا رو روشن کنی ها! ببین تاریکی چقدر خوبه،ببین شب چفدر آرومه! بخواب بابایی! بخواب کوچولوی من!....... من کار دارم!

ادامه بدید.....